#مریم_نوشت : روان درمان گر بهبود یافته
من مریم باباخانی روانشناس بالینی و روان درمانگر، که چندی پیش تجربه روزهای پر چالش، از درمان بیماری سرطان پیشرفته را داشتم، قصد دارم در حوزه ی بهداشت روان این بیماری ، به شما عزیزان اطلاعاتی از تجربیات درمانم منتشر کنم؛ امید است موثر واقع شود و روزی برسد که این بیماری ریشه کن شود، حتما آن روز دیر نیست و بدون شک خواهد رسید.
سرطان، یک بیماری سخت و پرهزینه ای است که فشارها و نگرانی های فراوانی را به فرد مبتلا و خانواده اش تحمیل می کند. اما می شود با افزایش سطح آگاهی ها و تغییر نگرش در مورد سرطان، فشارها و تنش های حاصل از این بیماری را تا حد زیادی کاهش داد. امروزه، درمان های خوب و موثری برای این بیماری پیدا شده که روند درمان را نسبت به سال های گذشته متحول کرده است. بنابراین سرطان پایان راه نیست و درمان پذیر است.
اغلب ذهنیتی که از گذشته در ارتباط با بیماری سرطان شکل گرفته است، این ذهنیت منفی است که یک اتفاق هولناک در حال وقوع است و برای برخی این پایان راه می باشد.
مسئله ای که من متوجه شدم این است که افراد علاقه ای به آگاهی و اطلاع از این بیماری تا قبل از مبتلا شدن خودشان یا نزدیکانش ندارند لذا پس از ابتلا به خاطر عدم اطلاع کافی از شرایط و امکانات درمانی موجود با همان تصورات و برداشت هایی که در گذشته از این بیماری در ذهن دارند، در یک شوک و ناباوری فرو رفته و حتی گاهی تا انکار این بیماری نیز پیش می روند.
بیمار مبتلا به سرطان بعد ازمرحله انکار اتفاق پیش آمده ،مدتی بعد دچار خشم و جنگ می شود و مدام از خود می پرسد، چرا من باید مبتلا شوم ؟ چرا باید سختی بکشم ؟ سرنوشتم چه می شود ؟ یعنی زندگی من به این زودی تمام شد؟ بعد از من بر سر فرزندم، همسرم، خانواده ام چه می آید ؟ و …
در ذهن یک فرد بیمار به طور مداوم خیل عظیمی از افکار منفی در حال تولید است که نتیجه آن خشم و اضطراب شدید می باشد گویی فرد احساس می کند دیگر راه نجاتی ندارد.
اولین قدم در مواجه با هر شرایط بحرانی برای انسان این است که می بایست، احساسات متناسب با آن حادثه را برون ریزی و کنترل کند.
شنیدن خبر مبتلا شدن به سرطان دردناک است و بار هیجانی سنگینی برای فرد مبتلا و نزدیکانش داردو حالت هایی چون: گریه کردن، اعتراض کردن، صحبت کردن درباره نگرانی ها و ترس ها مسئله ای کاملا طبیعی است.
ولی اولین قدم مثبت در مسیر بیماری و درمان، پذیریش بیماری و عواقبی که به همراه دارد، می باشد.
زمانی که فرد توانست از مرحله جنگ و جدال با این موضوع که “چرا من باید مبتلا بشوم عبور کند و بپذیرید که در حال حاضر بیماری اتفاق افتاده است، حالا من برای شروع درمانم چه قدم هایی باید بردارم، می پذیرد بیماری برای من است پس مسئولیت درمان و بهبودی نیزبا خودم می باشد” به این روند مرحله پذیرش و تغییر باورها می گویند حالا برای هر تغییر باید حرکت و تلاشی صورت گیرد.
هرگز درمورد افکار و باورهایی که در مورد این بیماری دارید ، از افراد غیر متخصص و بی تجربه سوال نکنید .برای همین است که وقتی شما یخچال منزلتان خراب می شود به برای تعمیر آن به یک خیاط مراجعه نمی کنید ، چرا که تخصص و تجربه یک خیاط در زمینه تعمیر یخچال نیست.
این باورها را با افراد متخصص و با تجربه در میان بگذارید، تا باورهای صحیح و غلط شما را از هم تفکیک نمایند تا اطلاعات درست از وضعیت و شرایط خود بدست آورید.
مریم باباخانی روانشناس بالینی روان درمانگر (بهبود یافته از سرطان)