قدرت تحمل یک زندگی دشوار

برای داشتن قدرت تحمل یک زندگی دشوار دعا کنید

((برای داشتن یک زندگی راحت دعا نکنید بلکه برای داشتن قدرت تحمل یک زندگی دشوار دعا کنید .))

ماه مارس سال 2009 من فقط 53 سال داشتم بی شک سن کمی برای مبتلا شدن به سرطان رحم است. اتفاقی که اینطور رخ داد: به تازگی یائسه شده بودم و چند وقت بود یک سری ترشحات داشتم، تخلیه دوره ای مقادیر کمی خون که به طور متناوب اتفاق می افتاد. مدتی این مشکل را نادیده گرفتم امام وقتی برطرف نشد به این نتیجه رسیدم که باید معاینه شوم . به یک پزشک متخصص زنان مراجعه کردم و او برایم یک سری آزمایش نوشت وقتی دکتر گفت مشکلم نشانه ای از سرطان هست باور نمی کردم که گوش هایم درست شنیده باشند. حتی فکرش را هم نکرده بودم که مشکل کوچک من می تواند نشانه مشکلی این چنین جدی باشد. مثل یک توده یخ شناور کوچک گول زننده که ساختار عظیم زیرینش را نابود می کند . به دیدن دکتر ویجی آناند ردی، سرپرست بیمارستان آپولو رفتم. کسی که شنیده بودم سرطان شناس شناخته شده و مشهوری است. دکتر ردی معاینه ام کرد و به توصیه ایشان یک سری آزمایش انجام دادم و بعد از بررسی نتایج آننها خبر خوبی به من داد سرطانم قابل درمان است. همیشه سعی کردم آدم شجاعی باشم و وقتی شنیدم سرطان دارم به خودم گفتم باید قوی باشم. اصلا گریه نکردم وقتی دکتر ردی این خبر خوش را به من داد احساس کردم وزنه سنگینی از روی سینه ام برداشته شده است. به هر حال قرار نبود بمیرم. دکتر ردی برنامه ریزی کرد تا در ماه آوریل پرتو درمانی را آغاز کنم. روز اول خیلی نگران بودم که نکند پرتو درمانی قسمت هایی از بدنم را بسوزاند. وقتی پرتو درمانی در حال انجام بود چشم هایم را بسته بودم. هیچ اتفاقی نیافتاد، هیچ چیز احساس نکردم. چند دقیق بیشتر طول نکشید. بدون آنکه چیزی احساس کرده باشم از بخش پرتو درمانی خارج شدم. آنچه دکتر ردی قبل از ورود به اتاق پرتو درمانی گفته بود حقیقت داشت.

چهارده جلسه بعد دکتر ردی معاینه ام کرد و گفت تومور به اندازه قابل توجهی کوچک شده است بعد ازآن پرتو درمانی تا دو هفته دیگر ادامه یافت. در طول دوره های پرتو درمانی تا حدی دچار بواسیر شدم که دکتر برای این مشکل رژیم غذای ام را مقداری اصلاح کرد و درمان را چند روز به تعویق انداخت. وقتی 28 جلسه پرتو درمانی ام تمام شد دکتر اعلام کرد که باید دوهفته دیگر برای پرتو درمانی داخلی که با نام براکی درمانی شناخته می شد مراجعه کنم. یک جلسه 24 ساعته طولانی که بسیار سخت بود. پرتو درمانی درد نداشت اما دراز کشیدن به مدت 24 ساعت دشوار بود و در نهایت همه چیز به پایان رسید بسیار خوشحال شدم. ماههای بعد به طور مرتب برای معاینه به مطب دکتر ردی مراجعه می کردم تا مطمئن شوم بیماری ام برگشت نداشته است. هیچ مشکل دیگری به جز عفونت های مکرر دستگاه ادراری نداشتم. قبلا به من گفته شده بود که مسیر ادرار در بعضی بیماران به خاطر پرتو درمانی باریک خواهد شد و همین باعث عفونتهای مکرر می شود. چهارده سال از آن زمان می گذرد و من همچنان سالم و سلامتم و خبری از سرطانم نیست. خوشحالم که دکتری فوق العاده و خانواده و دوستانی داشتم که در طول این دوران سخت در کنارم بودند. توصیه من به هر کسی که این متن را می خواند و احتمالا مبتلا به سرطان شده است این است: نترس همانطور که حال من خوب شد حال تو هم خوب خواهد شد.

سرطان دهانه رحم شایع ترین سرطان در کشور ماست. این سرطان به خاطر ویروس پاپیلومای انسانی به وجود می آید.

برگرفته از کتاب من یک نجات یافته هستم .

پیمایش به بالا
Scroll to Top