نانسی بجز شنا در آبهای آزاد، ورزشهای دیگری را هم دوست دارد. سالهای پیدرپی دویدن در میان امواج تندوتیز، در او استقامت ایجاد کرده و بدن و ذهنش را تقویت کرده است. آبهای متلاطمی که او در آن شنا میکند به او آموخته است در زمانی که تحتفشار و استرس قرار دارد آرام باشد و در مواقع لزوم محتاط، سازگار، متواضع و شجاع عمل کند. این آموختهها، راهنما و کمک بزرگی برای نانسی در نبرد با سرطان سینه بود و این موقعیت او را همانند مسابقات در آبهای آزاد به روشهایی که تصورش را هم نمیتوانست بکند به چالش کشید و تواناییهایش را بیشتر برایش آشکار کرد.
نانسی در معاینات خود در سال ۲۰۱۶ به پزشک خانوادگی خود گفت که یک توده کوچک در سینه چپ خود پیداکرده است و نگران آن است. پزشک به او توصیه کرد که سونوگرافی و ماموگرافی انجام دهد، اما نتایج طبیعی بود. هیچ نشانهای از سرطان یا چیز مشکوکی وجود نداشت. بنابراین نانسی ترس به خطر افتادن سلامتی خود را پشت سر گذاشت و تمام تلاش خودش را کرد تا درمان را به بهترین نحو ادامه دهد. اما او هنوز حس میکرد که این توده غیرعادی است …
یک جای کار مشکل داشت
در چکاب بعدی حدود بیش از یک سال بعد، نانسی نگرانیهای خود را دوباره با دکتر عنوان کرد. در طول سال گذشته، توده رشد کرده بود. علاوه بر این، او احساس کرد که ترکیب بافت سینهاش تغییر کرده و ضخیمتر شده است. یکبار دیگر، او تحت سونوگراف و ماموگرافی قرار گرفت – این بار نتایج بسیار متفاوت بود. او متوجه شد که نیاز به تست بیویسی دارد، که درنهایت نشان داد ظن اصلی او درست است و یک جای کار میلنگد و چیزی در بدن او غیرعادی است. پزشک ابتلای او به سرطان سینه در مرحله ۲ را تشخص داد که همچنین دارای پارامترهای سهگانه مثبت بود. بهعنوان مدیر ارشد جامعه شهر امید، کلیفتون هاوکینز سالها به همکاری نزدیک با پزشکان و محققان پرداخت. او میدانست که در گروه شهر امید، در میان افرادی قرارگرفته است که به آنها اعتماد دارد، دستهای خوبی از او حمایت خواهد کرد، بنابراین با دو دکتری که در دوران حضورش در گروه شهر امید با آنها آشنا شده بود تماس گرفت.
و از آنها خواست که پرونده او را بررسی کنند. کلیفتون هاوکینز از دکتر آرتی هوریا و لوراکروبر درخواست کرد که انکولوژیست و جراح سرطان سینه او باشند. هر دو موافقت کردند و به سرعت درمان را شروع کردند. اولین کار، برداشتن تومور او بود.
دکتر کروبر درمان را با انجام ماستکتومی دوطرفه شروع کرد. هشت هفته بعد، دکتر هوریا درمان کلیفتون هاوکینز را با شیمیدرمانی تهاجمی شروع کرد.
تشکر و قدردانی
کلیفتون هاوکینز با داشتن شبکهای قوی از دوستان، خانواده، همکاران و همسایگان حامی، به افراد حامی در زندگی خود تکیه کرد تا به او در عبور از این دوران سخت کمک کنند.
کلیفتون هاوکینز توضیح داد که : “من هر دو هفته یکبار شیمیدرمانی میکردم و عوارض جانبی آن سخت بود، بنابراین سعی کردم آن جلسات را تا حد امکان سرگرمکننده کنم. دوستانم را آوردم، چای خوردیم، کاردستی و رایحهدرمانی انجام دادیم، بازی کردیم. من فقط سعی میکردم آن را به یک تجربه خوب تبدیل کنم، زیرا میدانستم که تا دو روز دیگر، یکمشت آفت در دهانم ایجاد میشود و نمیتوانم چیزی بخورم و حالت تهوع و خستگی دارم. “
نانسی همچنین به تمرین ۳۰ ساله بودایی خود، که اساس آن مبتنی بر آگاهی و قدردانی است، برای کمک به خودش در طول سفر سرطان خود تکیه کرد. او عنوان کرد که : “حتی در چنین زمان ناامیدکننده ای، همیشه چیزی وجود دارد که باید بابت آن سپاسگزار بود. من برای زمانی سپریشده با خانواده و دوستانم که در طول شیمیدرمانی به دیدن من آمدند، سپاسگزار بودم ،همچنین برای سپری کردن وقتم با سایر بیماران در اتاق تزریق شیمیدرمانی ، آشنایی با پرستاران و دیدن ظرفیت بالای دلسوزی و میزان فداکاری در آنها شگفتانگیز بود، و گذراندن وقت با داوطلبانی که وارد میشدند سپاسگزار بودم. باوجود اینکه در شرایط سختی قرار داشتم، چیزهای زیادی برای شکرگزاری یافتم.”
پس از اتمام اولین دوره شیمیدرمانی، کلیفتون-هاوکینز مرحله جدیدی را آغاز کرد که لازم بود هفتهای یکبار برای تزریق مراجعه کند.
او اشاره میکند که :” ازآنجاییکه مرحله اول شیمیدرمانی عوارض بسیاری داشت، مطمئن نبودم که بتوانم آن را بهصورت جلسات هفتگی انجام دهم. واقعاً نمیدانستم که توان آن را در خودم دارم یا نه. زمانهایی بود که شیمیدرمانی آنقدر طاقتفرسا بود که نمیخواستم آن را ادامه دهم.”
نانسی میدانست که برای شروع دوره بعدی شیمیدرمانیاش در فضایی روانی خوب، باید شروع کند به التیام بخشی از تروما و آسیب ذهنی خود از دوره درمانی که پشت سر گذاشته بود کند. بنابراین در بحبوحه درمان سرطان، او به دنبال درمان سلامت روان نیز بود، در نتیجه او به یک درمانگر متخصص تروما (آسیب روانی و ذهنی بعد از رویدادهای سخت) مراجعه کرد.
نانسی گفت که: “من درمان EMDR (درمان تروما) را انجام دادم و در پایان ساعت اول، دیگر نگران انجام دوره شیمیدرمانی نبودم. من درواقع امیدوار و معتقد بودم که موفق خواهم شد.”
و کلیفتون هاوکینز موفق شد. شیمیدرمانیهای هفتگی او بسیار کمتر شده بود، و احساس قویتر شدن در او بیشتر شده بود و میتوانست بسیار خوشبینانهتر به مسایل نگاه کند.
عوارض قلبی
گام بعدی در سفر سرطان نانسی، استفاده درمانهای هرسپتین (دارویی که برای کمک به جلوگیری از عود سرطان سینه استفاده میشود) بود که از طریق تزریق هر سه هفته یکبار برای او تجویزشده بود. اما هرسپتین منجر به عارضه جانبی نادر دیگری، نارسایی قلبی، شد.
او میگوید که: “من بیماری کاردیومیوپاتی (بیماری مزمن ماهیچههای قلبی) را تجربه کردم، بنابراین مجبور شدم از دوره درمان با هرسپتین خارج شوم تا قلبم بهبود یابد. بنابراین داروی قلب مصرف کردم. صادقانه بگویم، این اتفاقها من را خسته کرده بود، بنابراین دوباره ورزش شنا را شروع کردم و احساس خوبی داشتم.” زمانی که کلیفتون هاوکینز سعی کرد در ره داروی هرسپتین را مصرف کند، مشکلات قلبی او ادامه پیدا کرد، بنابراین تیم مراقبان او تصمیم گرفت این درمانها را به طور کامل متوقف کند. اما هنوز سفر طولانی و سخت سرطان را تمام نکرده بود که تحت درمان با داروی Neratinib قرار گرفت که یک داروی هدفمند برای درمان سرطان میباشد و به صورت خوراکی مصرف میشود. او یک سال تمام را با درمان از طریق این دارو گذراند و سرانجام خوشبختانه، سفر سرطان او به پایان رسید. کلیفتون هاوکینز مسابقه زندگی خود را به پایان رسانده بود و پیروز شده بود.
بازگشت به آب
نانسی میگوید که :”بهعنوان شناگر مسافتهای طولانی، در همان ابتدای مسیر، وارد دوی سرعت نمیشوی. خودت سرعت میگیری و این کاری است که من باید انجام میدادم. بنابراین، من با ذهنیت یک ورزشکار استقامتی وارد این تجربه شدم و فکر میکنم که کمکم کرد.”
طراحی او در این بازی جواب داد و حالا بعد از دو سال، کلیفتون هاوکینز سالم است و البته، او هنوز در آبهای اقیانوس آرام مسابقه میدهد. آبهایی که به او یاد داد چگونه سرطان را شکست دهد.