هرگز نمیفهمی چقدر قوی هستی، تا اینکه قوی بودن تنها راه چاره ات باشد.
انگار همین دیروز بود که من یک بچه عادی و معمولی هجده ساله بودم که، با امید و آرزو وارد دانشکده مهندسی شدم. زندگی دانشگاهی به شدت برایم لذت بخش بود که ناگهان بیمار شدم و سردرد شدیدی گرفتم که تاچند روز ادامه داشت ، درد قفسه سینه ام شروع شد تا اینکه والدینم به سرعت من را به بیمارستان بردند، چندین آزمایش بر روی من انجام شد و نتیجه آزمایش حامل خبر خوبی نبود؛ من سرطان داشتم. چند روز بعد به پیشنهاد یکی از دوستانم برای شنیدن نظر پزشک دیگری مراجعه کردم. هرگز روزی که دکتر را ملاقات کردم یادم نمی رود زمانی که وارد مطب شدم به شدت می لرزیدم دکتر لبخند مهربانی بر لب داشت و گفت: « پس بیمار مبتلا به سرطان تو هستی می دانی سرطان مساله بزرگی نیست. فقط شش ماه به من زمان بده بعد از آن دوباره می توانی به دانشگاه برگردی.»
به سختی می توانستم صحبت هایی که می شنیدم را باور کنم. پیش از آن فکر می کردم قرار است بمیرم و به برگشتن به دانشگاه و ادامه تحصیل حتی فکر هم نمی کردم. چون همه ما به سرطان به عنوان ایستگاه آخر زندگی نگاه می کنیم اما دکتر طور دیگری فکر می کرد، او و تیمش با من صحبت کردند و من با قلبی پر امید از اتاق بیرون رفتم.
درمان آغاز شد. اولین دوره شیمی درمانی بود به شدت احساس ناراحتی میکردم؛ با عوارض جانبی شیمی درمانی مثل حالت تهوع، ریزش مو، سردرد و سرگیجه های شدید مواجه شدم در کل تحت دوازده دوره شیمی درمانی قرار گرفتم و درطی این مدت دکتر و تیمش بیست و چهار ساعته ازم حمایت کردند می توانستم هر زمان سوالی داشتم با آنها تماس بگیرم آنها انسانهای مهربان و دلسوزی بودند.
پس از اتمام شیمی درمانی جراحی شدم، اما تنها چیزی که از جراحی یادم مانده است این بود که خوابیدم و بعد با درد خفیفی در بدنم بیدار شدم. بعد از آنکه درمانم به پایان رسید حدود ده ماه طول کشید تا به طور کامل بهبود پیدا کنم.
در طول این مدت تغذیه مناسب داشتم و به طور منظم یوگا کار کردم تا بتوانم هم زمان با جسمم از لحاظ ذهنی نیز بهبود پیدا کنم.
امروز کاملا سالم و سلامتم، هر شش ماه یک بار برای چکاپ به پزشک مراجعه می کنم و از اینکه هر بار می شنوم سرطانم رو به بهبودی کامل است خوشحال می باشم.
از خانواده، دکترهایم و پرسنل بیمارستان قدردانی میکنم که من را حمایت کردند و به من انگیزه لازم برای زنده ماندن را دادند.
افتخار می کنم که یک نجات یافته از سرطان هستم.